pishborobanner

آغاز یک «انقلاب»؛ اروپا چگونه جنگ را فراموش کرده بود؟

[ad_1]

فرارو-در صبح روز 24 فوریه، زمانی که “ولادیمیر پوتین” رئیس جمهور روسیه، تهاجم تمام عیار به انگلیسی را آغاز کرد “آلفونس مایس” فرمانده ارتش آلمان از خواب برخواست و در لینکدین که “هرگز انتظار نداشت جنگ را دوباره در اروپا تجربه کند.” ».

مطلب جذاب: بهترین منابع کنکور کارشناسی ارشد مشاوره 1401

به گگارش فرارو به نقل از فارین پالسی، او در ادامه نوشته بود: «س از سالها کاهش، ارتش آلمان برهنه است. گگینه هایی که ما می توانیم به دولت خود برای حمایت از ائتلاف ناتو ارائه بسیار محدود هستند ». تنها سه روز بعد، در تاریخ 27 فوریه، پس از آن که پوتین نیروهای بازدارنده خود را به حالت آماده باش درآورد “اولاف شولتز” صدراعظم آلمان 100 میلیارد یوروی اضافی حدود 112 میلیارد دلار به بودجه دفاعی کشورش اختصاص داد.

در یک چرخش بزرگ دیگر، او هم چنین به هلثالثی مانند اجازه می دهد تا تسلیحات دفاعی ساخت آلمان را به دفاع از اتحادیه اروپا ارسال کند و از اتحادیه اروپا برای تامین تامین کننده سلاح های مالی به آمریکا حمایت کند. او در برابر گفت که همه این چیزها «برای محافظت از آداد و دموکراسی ما» نیاز دارند.

به گفته «کلودیا میجر» تحلیلگر دفاعی موسسه آلمانی امور بین الملل و امنیت این تصمیمات و تصمیمات دیگر، «یک انقلاب» می شود.

در ککورهای اروپایی نیز حمله بیرحمانه پوتین به نقطه عطفی رخ داده است 11 سپتامبر دیگر اروپا. اروپایی ها شروع به درک این موضوع می کنند که چرا بیش از دو دهه گفتگوی آنها با پوتین بینتیجه باقی مانده است; زیرا دیپلماسی آنها هر چند که با نیت خوب بوده است، اما دارای پایه و اساس قدرت سخت است.

اروپاها جنگ را نفرین گذشته می‌دانند. پوتین چنین دیدگاهی ندارد. از آنجایی که اروپاییها از موضع ضعف صحبت میکردند نه از موضع قدرت، پوتین جنگ در مردم (و پیشتر در ورجستان) را گگینهای بهتر از گفتگو قلمداد میکرد. او بر این باور بود که احتمالاً با راه‌اندازی جنگ می‌توانست به آن چه می‌خواهد دست بزند، زیرا اروپاها سد راهش نمی‌شدند در حالی که در این زمینه باید مصالحه می‌کرد.

در 24 فوریه، روز تهاجم پوتین علین این موضرین این ام برای «آنگرت کرامپ کارن باوئر» وزیر دفاع آلمان تا دسامبر 2021 میلادی روشن شد.

«کرامپ کارن باوئر» در دو توئیت که ارزش نقل قول کامل را دارد نوشته بود: «من از دست خودمان خیلی عصبانی هستم. برای ککست تاریخیمان س از گرجستان، کریمه و دونباس، ما چیزی که واقعا پوتین را منصرف کند، آماده بودیم. ما درس هلموت اشمیت “و” هلموت کهل “(دو صدراعظم اسبق آلمان) را فراموش کردهایم که همیشه حرف اول را میزند، اما باید از نظر آن قدر قوی باشد که عدم پذیرش را به گزینه هایی برای طرف مقابل تبدیل نکنیم”.

در مقابله با تهدیدات هستهای صریح پوتین، او و سایر اروپاییها در حال کشف دوباره ضرب المثل معروف لاتین «Si vis pacem, para bellum» هستند: «اگر صلح میخواهی، برای جنگ آماده شو»! این چیزی است که جنگ امروز به اروپایی ها نشان می دهد: برای داشتن صلح، هر دو باید راه حل را به جنگ گیرندگان و برای دستیابی به آن باید جنگ را بسیار پرهزینه کنید تا تنها یک گزینه باقی بماند. به آن بازدارندگی می‌گویند. اگر اروپا میخواهد در لحن به زندگی خود ادامه دهد در نهایت باید یک سیاست خارجی قوی و دفاع مشترک ایجاد کند.

دستیابی به این هدف آسان نخواهد بود. بیشتر اروپایی ها برای نسل های متمادی به طور دقیق، از زمان پایان جنگ جهانی دوم در سال 1945 میلادی به این سو در زندگی صلح کرده اند.

آنانی که اندکی پس از آن جنگ به دنیا آمدند احتمالاً از طریق داستانهای والدین شان، ابرهای تاریکی را که هنوز بر سرشان در حال حرکت بود، احساس کردند، زیرا در آن زمان قره ویران هنوز در حال ساخت و به دلیل نسل آسیب بود. دیده به نسبت به جنگ کره (1950.1953), حمله شوروی به مجارستان در سال 1956 میلادی یا جنگ سوئئ از خود واکنش نشان داد. با این وجود، اکثر مردمی که پس از سال 1960 متولد شده اند به این باور رسیده اند که آرامش حالت عادی است و جنگ تنها زمانی رخ می دهد که با شکست مواجه می شود.

به این ترتیب، چندین دهه در حالی که ایالات متحده آمریکا از امنیت ککورهای غرب اروپا در برابر شوروی مراقبر وروی مراقبت می‌کرد اروپا خود را وقف تحکیم صلح کردند. آنها به قدری کردند که در ایفای نقش خوب صلح می‌کنند که تا هفته‌ای دیگر به سختی جنگ را جدی بگیرند.

بیشتر کشورهای دیگر خدمت سربازی اجباری فعال دارند و بودجه دفاعی خود را کاهش می دهند تا این که چند سال پیش «دونالد ترامپ» رئیس جمهور آمریکا هشدار داد که مردم خود را باید مشارکت و هزینه در ناتو را افزایش دهند. برخی از کشورهای اروپایی حتی خود را در جنگهای عراق یا افغانستان به عنوان حافظ صلح »توصیف کردند.

اروپایی ها که به متعهدترین صلح طلبان جهان تبدیل شده اند دیگر جنگ را به سختی درک می کنند. حتی جنگ در یوگسلاوی در دهه 1990 میلادی، که یک جنگ اروپایی برای بیشتر مردمان یک حقیقت دور بود. خیلی آن را به آخرین تجلی آن چه مردم با همسان انجام می دهند در حالی که هنوز در دموکراسی های قدرت بر حاکمیت قانون زندگی نمی کنند قلمداد می کنند. به نوعی، اروپایی‌ها احساس می‌کنند که پس از قرن‌ها از آن بیرمد می‌افتند.

از دید آنها جنگ کاری است که دیگران می دهند و ما (اروپایی ها) برای آنها کمکهای بشردوستانه و فرستادگان ویژه صلح ارسال و اعزام مینماییم.

مثالی که «مارگارت مک میلان» مک میلان »مورخ کانادایی در کتاب خود مینویسد:« جنگ چگونه به ما ککل داد؟ برای گروهی از ما که از چیزی که “صلح طولانی” نامیده می شود لذت بردهایم بسیار آسان است که جنگ را بدانیم که دیگران انجام دهند شاید به این دلیل که آنها این کار را انجام دهند می دهند. نتیجه این است که ما جنگ را آنطور که باید و شایسته است جدی نمیگیرم».

دفاتر جنگ سابق در اروپا امروز «وزارت دفاع» نامیده می‌شوند. «مک میلان» می‌نویسد: «در دانشگاه‌های غربی سال‌ها جنگ نادیه‌س.گر س.گر را مطالعه کردند. شاید به این دلیل که می‌ترسیم صرف تحقیق و تفکر در مورد آن به معنای،دجج باشد.

او مینویسد یک بار با مشاوران آموزشی ملاقات کرده بود که وظیفه کمک به ذاذبتر کردن دوره های کلاس درس برای دانآآموزان بوده است. او به این مشاور گفته بود که در حال آماده سازی دوره های آموزشی به نام «جنگ معست عسو». مشاور آموزشی توصیه کرده است که بهتر است از عنوان «تاریخ صلح» استفاده شود. وضعیتی که او توصیف می کند تنها در ککورهای کوچک اروپا یا آلمان که نظامی سازی به تاریخی برایش دردناک بوده است وجود ندارد.

حتی در بریتانیا که هنوز جدیدترین ارتش اروپا را دارد (و به دنبال آن فرانسه) بودجه نظامی در سالهای پس از بحران مالی 2008 کاهش یافت. در نوامبر گذگذته، «بوریس جانسون» نخست وزیر بریتانیا ایده باگت درگیری مسلحانه به اروپا را به سخره گرفت. او در خواست گفت: «مفاهیم قدیمی نبرد با تانکهای بزرگ در اروپا به پایان رسیده».

اروپاها با نادیده گرفتن جنگ، صلح خود و همسایگانشان را تضعیف گرداند. وقتی کسی دیگر نمیداند جنگ چیست وقتی نمیداند چرا بازیهای ویدئویی در میدان جنگ محبوب هستند در نهایت جنگ افروزان را دیگر نمیشناسند. علاوه بر این، اروپا فراموش کرده است که چگونه با جنگ افروزان مبارزه کند. همان طور که جستجوهای چندین کشور اروپایی ظبای تغییر نظر پوتین نشان می دهد تنها می توانم از موضع قدرت سیاسی و نظامی با قلدرها مقابله کند.

تنها در این صورت است که می توانم حریف خود را وادار به دادن امتیاز کرد یرا جایگگین یراگگین این یعنی جنگ داخلی برای آنها به همراه خواهد داشت.

این همان چیزی است که اروپاییها را در طول 22 سال در روابطشان با رئیس جمهور روسیه فریب داد. پوتین سال هاست که خود را برای احیای نوعی امپراتوری روسیه آکارا اعلام کرده است. او مجسمه هایی را برای تزار «الکساندر اول» ساخت که در اوایل قرن نوزدهم تصمیم نیرنده مهمی در ککل بخشی به معماری امنیتی اروپا بود.

پوتین بارها گفته و نوشته است که مردم را در روسیه میداند و میخواهد بلاروس و دیگر ککورهای شوروی سابق را دوباره تحت رهبری کرملین دهد. او میخواست در اطراف این امپراتوری جدید حلقه های روسیه از ککورهای بیطرف ایجاد کند. از این رو، در دسامبر 2021 میلادی، او خواستار خروج نیروهای ناتو از ککورق ارکک و شرق اروپا شد که در سال 1997 میلادی به این اتحاد ملحق شد.

پیش از این، «مادلین آلبرت» وزیر خارجه آمریکا پس از اولین دیدارش با پوتین در سال 2000 میلادی، حاضران کرده بود: «پوتین از اتفاقی که برای کشورش افتاد (فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی) خجالت زده است. او مصمم است عظمت را به کشور بازگرداند». او افزوده بود: «در مقایسه با» بوریس یلتسین «سلف احساساتی و مودب پوتین او به قری سرد است که به طور معمول رفتاری مشابه رفتاری مشابه یک خزنده را دارد».

“استفان کوتکین” استاد تاریخ در دانشگاه پرینستون و زندگی نویس نامه نوشته شده “جوزف استالین” پوتین را با استالین در طول جنگ جهانی دوم مقایسه می کند که از فرصت ها برای بازیابی قلمرو و موقعیت از دست رفته استفاده می کند.

پوتین در جستجوی تا امپراتوریایی است که در سال 1989 میلادی از هم فروپاشید را دوباره جمع آوری کرد، همان طور که استالین بخش های بزرگی از اروپای مرکزی و شرقی را پس از سال 1945 میلادی آغاز کرد تا انتقام زیان های ارضی سال 1919 میلادی را به دست آورد. کوتکین اخیرا گفت که پوتین و استالین هر دو با ذهنیت لزوم احیای امپراتوری و ترسی خطرناک هستند. او معتقد بود استالین و پوتین هر دو از دموکراسی‌های غربی می‌ترسند. او افزوده بود: «تنها سیستم ماست که رژیم روسیه را تهدید می‌کند».

پوتین کجا خواهد شد؟ او تا کنون هر کاری که گفته انجام داده است. هیچ دلیلی وجود ندارد که فرض کنیم او در مرحله بعدی جدی نیست: مجبور به حذف ککورهای بلوک شرق سابق از ناتو. به همین دلیل است که جنگ در نقطه عطفی برای اروپا و نا محسود شی در نهایت اروپا متوجه می شود که تنها یک راه برای انجام این متجاوز وجود دارد: بالا بردن هزینه هایی که از نظر سیاسی، اقتصادی، و اکنون برای جنگ می پردازد.

[ad_2]

Brendon Rice

نادر موسیقی لاعلاج. خالق تایید شده متعصب تلویزیون پیشگام غذا. یک قهوه ساز به طرز خشمگینی فروتن.

تماس با ما