[ad_1]
عباس عبدی در روزنامه اعتماد نوشت. انفجاری در مسجد شیعیان پاکستان رخ داد و باعث ککته و زخمی شدن بیش از 250 نفر از نماگگاران بیگناه شد. این اتفاق بسیار مهمی است که باید مورد توجه جهانی قرار گیرد به طور ویژه ای با جنگ جهانی و همدردی هایی که جهان غرب و بسیاری از کشورهای مختلف با جنگ برای مردم مردم را داشته اند.
از اینرو برخی ها به مقایسه رفتار غرب با این دو حادثه پرداختند و آن را دورویی و ریاکری در دفاع از حقوق بشر دانستند و به ادعاهای غربی ها تاخته اند. در این یادداشت میخواهم به این مسئله بپردازم و توضیح دهم و طرح مکر این مسئله اصولا گره دیگر را باز نمیکند.
طرح این دوگانگی بر این فرض است که غربیها ادعا می کنند که در زمینه حقوق بشر نگرشی فراملی دارند و به ارزشها و حقوق انسانها از تعلقات نژادی، قومی، ملیتی و جغرافیایی آنها معتقدند. اگر چنین گزارههایی درست باشد و آن را بپذیریم، به معنای آن است که به جهان اخلاقی پا بگذاریم، در حالی که میدانیم، در جهان کنونی حقوق انسانهای فراوانی میشود و مورد ظلم و استم قرار میگیرند و چنین کسانی هم نگران هستند.
بنابراین گزاره از اساس مخدوش است و چنین ادعایی صحت ندارد. تجربه کردهایم. اگر از من پرسیده شود که بزرگترین انحراف حقوق بشری غرب و کلا جهان در نیم قرن گذشته در چه موردی رخ داده است، معتقدم که بدون تردید، بمباران شیمیایی کردستان و ایران و به ویژه شهرهای حلبچه و سردشت است.
این رذیلانهترین اقدام یک حکومت در کاربرد سلاحهای شیمیایی ممنوع است که باید به طور قطع و یقین با محکومیت قاطع و عملی جهانی مخالف میشد. ولی غرب نه تنها سکوت کرد، بلکه افرادی از آنها مستقیما در این جنایت دست داشتند.
این بمباران به طور قطع باید به شورای امنیت ککیده میشد و عامل آن از همان زمان محکوم میشد. ولی غرب در برابر این جنایت بهطور کامل سکوت کرد که اتفاقا در این مورد سکوت به منزله همراهی نیز تلقی میشد. بنابراین گزارش ذکر نادرست است. حتی رفتارهایی که با سیاهپوستان یا به تعبیر دیگری غیرسفیدپوستان در آمریکا یا اروپا می شود، نشان دهنده آن است که التزام بیقید و شرط غربیها به حقوق بشر نه فقط در سطح جهانی، بلکه در سطح ملی این کشور نیز کمابیش مخدوش است.
آیا باید انتظاری جز این داشته باشید؟ شخصا معتقدم، خیر. نه فقط برای غربی ها برای همه ما غیرممکن است که بتوانیم انسان را از تعالیم ملی یا غغرافیایی یا غغرافیایی یا سیاسی و تمدنی بروز دهیم. این با موضوع نژادپرستی فرق میکند. انسانها نمی توانند به دردها و خوشحالی های همه احاد بشر واکنش نشان دهند، حتی اگر نژادپرست هم نباشند.
دولتها نیز به طریق اولی قادر به انجام این کار می شوند، ولی آیا این به معنای آن است که هر رفتاری را می توان انجام داد؟ پاسخ خیر است. اگر همدردی نمیتوان کرد حداقل بیطرفی را رعایت کرد و میورمرچ ظ. برای نمی توانم به عروسی افغانستانی ها حمله کند و زن و مرد و کودک بیگناه را بکشد و از کنارش راحت عبور کند، ولی اقدام کماهمیتتر از آن را در کشوری دیگر برجسته کرد. یا حمله به عراق را آغاز می کند که بر یک دروغ بود م جلوه داد ولی درباره این نظری متفاوت کرد.
شخصا انتظار ندارم که اروپا با آوارگان جنگی مخالف برخورد کند. ولی این تفاوتها باید متعارف و قابل درک باشد. نه اینکه کلا مفهومی سیاسی پیدا کند. مهمتر اینکه آیا این مسائل واقعی به مفهومیت غرب و تبر؟ه ماست است آیا مجوزی برای رفتار ماست؟ آیا هیچ تفاوتی میان دو طرف نیست؟ به نظرم در این مورد باید احتیاط کرد.
ما خودمان بر خلاف ادعاهایمان در مسئله چچن روسیه یا سینکیانگ یین یا ککتار دهه 60 در حماه سوریه چه رفتاری داشتیم؟ سکوت مترادف حمایت. مسئله مهمتر این است که در مواجهه با مردم خودمان نیز به این ارزشها پایبندی نداریم. یا بسیار کم پایبند هستیم. برای اثبات این ادعا شواهد فراوانی وجود دارد. کسانی که مسئول این رفتار هستند، هستند که به جای اصلاح رفتار خود را سریعاً متناقض و حتی یرانسانی غربیها را به رخ میککند.
در افغانستان، در فلسطین، در یمن، در فلان جا و بهمان جا و خیلی جاهای دیگر و حتی از تاریخ قرن گذشته از بمباران، تا ویتنام و دهها کودتا و … سکوت یا حمایت از نسبی از بمباران شیمیایی و … می نام برد، ولی آنها در سطح داخلی خود حد زیادی از حاکمیت قانون را دارند، چیزی که ما از آنها به این امر و رعایت حرمت و حقوق مردم خود نیازمندیم.
بنابراین هر نقدی که به غربی ها در خصوص تناقضات رفتاری آنها را وارد می کنیم کمابیش موجه است و البته بخشی از آنها نیز غیرمنتظره نیست، اما اگر هدف تبرئه کردن خودمان از خلاف ارزش های انسانی است، این گونه رفتارهای ضد انسانی است، زیرا رفتارهای خلاف آنها مجاز است. انجام خلاف دیگران آن هم در رابطه با مردم نمیشود. این عذری بدتر از گناه است.
[ad_2]