سریال ایسلند قسمت 8; پایان یک عشق اولیه

خلاصه تاریخچه این قسمت به شرح زیر است:

«ارشاد با دوراهی وحشتناکی روبروست، او باید بین صحرا و جانشینش و دخترش یکی را انتخاب کند. ارشد تصمیم می گیرد برای نجات صحرا از کفش گلرخ، تهدیدهای پدرش، پا بر دلش بگذارد و کویر را از این مخمصه نجات دهد. برای محافظت از توطئه های پادشاهان؛ بنابراین او مجبور به …

ارشد با صحرا و امیرحسین ملاقات نمی کند. آنها فکر می کنند که این یک تاخیر یا ناسازگاری ساده است. اما ارشد با ناهماهنگی پیچیده تری مواجه است، ناهماهنگی با سازمان و خانواده اش. ندای پدر کوتاه، واضح و دقیق است: دور بیابان را خط بکش. ارشد هم همین کار را می کند. برنمی‌خیزد و در مقابل بیابان سرد و بی‌رحم آن را از خود می‌راند و چنان رفتار می‌کند که راه برگشتی نیست. بیابان آبکی حتی نمی تواند حرکت کند و سالمند او را رها می کند و می رود.
کویر با اندوه و افسردگی فراوان جزیره را ترک می کند. ارشد متراکم می شود و وارد بازی می شود. بازی قدرت و تجارت در گروه شاهنگ. کریم شاهنگ چون جان ظاهر می شود، پیرمردی خردمند، گاه و بی گاه، چند بیت شعر می خواند، چند خط حرف سنگین می گوید و می رود. نه نقش او در خانواده مشخص است، نه سازمان و نه سریال. هشت قسمت گذشت و ما هنوز نفهمیدیم کی کیست. نویسندگان سریال علاقه خود را به روابط پیچیده کاری و خانوادگی از سریال های غیر ایرانی گرفته اند و بدون ملی کردن آنها در شخصیت های سریال گنجانده اند.

بنابراین در اولین قسمت های گروه زنان، پیاده روی های گروهی، جلسات و برنامه ریزی های مخفیانه آنها را دیدیم و فکر کردیم که همه چیز در دست آنهاست و سریال همه چیز درباره آنهاست. اما در بعضی جاها این قدرت نمایی فراموش می شود و ماجرا بین مردان گروه افتاد.

هیچ یک از شخصیت های بعد از هشت قسمت دارای شناسه، پیشنهاد فروش منحصر به فرد یا آرزوی خاصی در داستان نیستند. این رها شدن بی دلیل شخصیت ها باعث شده است که طرح بین آنها مبهم و کج شده باشد و نتیجه بازی های بد و خسته کننده باشد.

جنجال هفته گذشته بر سر سریال جزیره و پخش این ویدیو با ادعای فراموش کردن دیالوگ ها و غیره کاملاً دروغ بود. این ویدئو نه توطئه عده ای برای حمله به سریال است و نه نتیجه بدخواهی فضای مجازی. این یک واکنش و نشانه محصول پستی است که بیننده می بیند. این واکنشی است به بازی ضعیف و غیرقابل قبول میترا حجار در طول سریال که در یک پلان و چند ثانیه پیش بینی شده است. البته تنها میترا حجار نیست که بد بازی می کند. بازیگران سریال برای بد بودن و غلبه بر یکدیگر با یکدیگر رقابت می کنند و طنز داستان جایی است که امیر مقاره بیشتر مورد قبول است.

این بازیگران هم مقصر نیستند. آنها قطعاً بیش از هر یک از ما که نمایش را تماشا می کنیم، در مورد نقش خود در داستان سردرگم هستند. کارگردان در این راه کمکی به آنها نکرد و تمام توجه خود را معطوف پرسپکتیو دوربین و دکوپاژ کرد. به همین دلیل است که نابازیگر سریال به تنهایی و احتمالاً با اشتیاق جلوی دوربین می رود و از بازیگران اطرافش قابل درک تر به نظر می رسد.